بنجامین گراهام

گراهام یکی از معروف‌ترین فعالان و تحلیل گران  بورس در سال‌های دهه 60 میلادی بود که علاوه بر نظریه‌پردازی با خریدهای خود توانست به عنوان یک بروکر موفق نام خود را در تاریخ بورس نیویورک ثبت کند. بنجامین گراهام در ‌سال 1984 در انگلستان متولد شد. در یک سالگی همراه با خانواده به آمریکا مهاجرت کرد و در کودکی به دلیل فوت پدر فقر را تجربه کرد و از همان کودکی علاوه بر تحصیل به کار هم می‌پرداخت. او موفق شد در ادامه از دانشگاه کلمبیا بورسیه گرفته و در رشته‌های فلسفه و ریاضیات تحصیل کند ولی گرایش او به بازار بورس از 20 سالگی هنگامی که در یکی از کارگزاری‌های وال‌استریت مشغول به کار شد شروع شد.

بنجامین گراهام

او در بسیاری از موارد پنهانی به مشتریان کارگزاری مشاوره میداد و همین باعث حسادت‌دیگر همکاران او‌ شد و‌ درنهایت از آنجا اخراج شد. ولی گراهام که به سرمایه‌گذاری‌های خود بسیار مطمئن بود با سرمایه اندک به خرید سهام در بورس نیویورک ادامه داد و پس از مدت کوتاهی توانست ‌میلیون‌ها دلار از این راه کسب و نام خود را به عنوان یکی از معامله‌گران و تحلیل گران مطرح وال‌استریت مطرح کند.

او در سال 1934 با انتشار کتاب تحلیل امنیت خود را به عنوان یکی از اقتصاددانان تحلیل گر بازار بورس مطرح کرد و پس از آن بیشتر به تحقیق و مطالعه در این زمینه رو آورد. بسیاری از نظریه‌های او همچنان مورد توجه فعالان بورس در سرتاسر دنیاست و کتاب‌های او هم جزو کتاب‌های مقدس اقتصادی در زمینه سرمایه‌گذاری و تحلیل بورس به شمار می‌رود.

از او به عنوان یکی از امید‌دهندگان اقتصادی به آمریکاییان در دوران پس از رکود جنگ جهانی دوم نام برده می‌شود. طرفداران او از روش‌هایی پیروی می‌کنند که به نام نظریه گراهام معروف است. در حال حاضر هم وارن بافت دومین ثروتمند برتر دنیا از همین روش برای تحلیل سهام استفاده می‌کند. نکات مهم روش گراهام عبارتند از:

1- هیچ‌کدام از تحلیل گران  از آینده بازار مطلع نیست. پس ما به دنبال پیش‌بینی آینده نیستیم ما براساس رفتار کنونی بازار عمل می‌کنیم.

2- هر شرکت دارای دور ارزش دفتری و ارزش بازار است. ارزش دفتری حاصل تقسیم دارایی ‌ها بر تعداد سهام و ارزش بازار نیز حاصل ضرب قیمت هر سهم در تعداد سهام است. اگر ارزش بازار شرکتی کمتر از ارزش دفتری آن باشد پس قیمت آن سهم پایین بوده و برای خرید مناسب است.

3-‌سهامی مناسب هستند که از نسبت قیمت/ارزش بازار نزدیک به 1 و P/E پایین برخوردار باشند.

4- فاصله ارزش دفتری با ارزش بازار شرکت، حاشیه اطمینان آن نام دارد که هرچقدر بیشتر باشد یعنی سرمایه‌گذار کمتر از نوسانات غیرمنطقی و بی‌دلیل بازار ضربه خواهد خورد.

فیلیپ فیشر

فیلیپ شیپر

فیشر از نظریه‌ پردازان و تحلیل گران بزرگ سرمایه‌گذاری در بازار است که کتابی با عنوان سهام عادی و سود غیرعادی دارد. وارن بافت وی را پس از گراهام یکی از بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان بازار سهام دانسته و خود شخصا در حضور وی تعلیم یافته است. تاکید اصلی فیشر بر انتخاب شرکت برتر است. از دید وی شرکت برتر یعنی شرکتی که فروش، حاشیه سود و گردش نقد بالا و هزینه پایین داشته باشد. نکات مهم نظریه وی عبارتند از:

1- سهام شرکتی را بخرید که رشد آن در سال‌های آتی بیشتر از میانگین صنعت باشد.

2- به دنبال مدیریت خوب باشید. مدیریت خوب سودهای آنی را فدای رشد پایدار و بلندمدت می‌کند.

3- فروش شرکت عامل بسیار مهمی است. فروش هر شرکت و تحقیقات آن در زمینه مشتریان را بررسی کنید.

4- حاشیه سود شرکت را حتما بررسی کنید. فروشی که منجر به سود نشود فایده نخواهد داشت.

5- شرکت باید محصولاتی ارزان تولید کند. حاشیه سود بالا در ترکیب با هزینه پایین نتیجه‌ای مشابه با حاشیه ایمنی گراهام می‌دهد.

6- بهتر است با روش‌های مختلف درباره شرکت اطلاعات کسب کرده و در صورت لزوم با کارمندان، رقبا و سرمایه‌گذاران آن صحبت کنید.

7- از آنجا که یافتن شرکت‌های برتر کار سختی است پس در هر زمان بهتر است چند سهم خوب داشته باشید و وقت خود را با شرکت‌های دیگر تلف نکنید.

پیتر لینچ

پیتر لینچ

پیتر لینچ مدیریت یکی از بزرگ‌ترین صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشاع را برعهده داشت که ارزش آن از 20‌ میلیون دلار در 1977 به 14‌ میلیارد دلار در 1990 رسید. وی نیز معتقد بود تحلیل گران  باید شرکتی را که در آن سرمایه‌گذاری می‌شود به خوبی شناخت و با دانش کافی اقدام به خرید آن کرد. نکات مهم روش وی عبارت است از:                  • از دانش خود برای انتخاب سهام مناسب استفاده کنید. شما به عنوان کارمند بهتر از تحلیل گران دیگر درباره صنعت خود دانش دارید و به عنوان مصرف‌کننده نیز با جست‌وجو در محصولات، شرکت بهتر را می‌توانید پیدا کنید.
• شرکت‌های انتخابی خود را دسته‌بندی کنید. لازم نیست خیلی دسته‌بندی دقیقی داشته باشید. ولی می‌توانید شرکت‌ها را به شرکت‌های با رشد سریع، تازه‌کار و در حال نوسان تقسیم کنید. در طول زمان شرکت‌ها در بین دسته‌ها جابه‌جا می‌شوند.

• شرکت‌های مناسب برای سرمایه‌گذاری از نظر پیتر لینچ عبارتند از شرکت‌هایی که:

– درک آنها ساده باشد زیرا دیر یا زود افراد نادانی می‌توانند مدیریت آن‌ها را برعهده گیرند.
– به خاطر جذاب نبودن مردم از آن‌ها روگردان شوند. همه فکر می‌کنند باید در آخرین شرکت اینترنتی ایجادشده سرمایه‌گذاری کنند ولی کسی به فکر آخرین شرکت فروش سبزی و میوه نیست.
– در صنایعی که رشدی ندارند، از رشدی بالا برخوردار باشند. همه فکر می‌کنند برای پول درآوردن باید به دره سیلیکون بروند و کسی به شرکت‌های مراسم کفن و دفن فکر نمی‌کند.
– دارای چیزی منحصربه‌فرد باشند تا رقابت با آن‌ها سخت باشد.
– چیزی عرضه کنند که مردم به آن محتاج باشند. به این ترتیب کار آن‌ها دوام خواهد داشت.
– دارای وجه نقد زیاد و بدهی کم باشند. شرکتی که بدهی ندارد ورشکسته نخواهد شد.
– با قیمتی خوب عرضه شود. برای تعیین خوب بودن قیمت سهم به نسبت‌هایی مانند قیمت/ارزش دفتری و P/E توجه کنید.
– مدیران و کارمندان شرکت، خود از سهامداران شرکت باشند. به این ترتیب آن‌ها بیشتر برای رشد شرکت تلاش خواهند کرد.
– شرکت سهام خود را بازخرید کند. به این ترتیب شرکت اعتماد بیشتری به آینده داشته و با کاهش سهام جاری ارزش آن افزایش می‌یابد (این مورد در بازار ایران مصداق ندارد).
– درنهایت باید به این سوال پاسخ دهید که چرا این سهم را می‌خرید. اگر دلایل روشن و کافی ندارید به بررسی مجدد دلایل و استدلال‌های خود بپردازید.

ویلیام اونیل

ویلیام اونیل

اونیل نویسنده کتاب معروف How To Make Money In the Stock Market و موسس نشریه معتبر Investor Business Daily است. نظریات وی کمی در تقابل با سایر سرمایه‌گذاران قرار دارد. برای مثال وی قیمت را بهترین شاخص ارزیابی هر سهم دانسته و اعتقاد دارد که هرگز نباید با بازار درافتاد. ایشان به جای تاکید بر ایجاد تنوع زیاد در سبد به دنبال انتخاب سهام برتر است. به اعتقاد ایشان کسب سود سریع مهم‌ترین عامل است و برای همین باید سهام بازنده را سریعا از سبد خارج کرده و بر سهام  برنده افزود.

 معیار ایشان برای انتخاب سهام برتر کان سلیم (CANSLIM) نام دارد که هر حرف اول آن یکی از هفت معیار است:

C: سود شرکت در هر فصل نسبت به فصل سال قبل باید رشدی چشمگیر داشته باشد.
A: سود سالانه شرکت باید نسبت به سال از رشد چشمگیری برخوردار باشد.
N: باید محصول و خدمات جدیدی توسط شرکت ارائه شده باشد.
S: عرضه سهام شرکت کم و تقاضا برای آن زیاد باشد.
L: شرکت باید جزء پیشگامان صنعت باشد.
I: سهامداران نهادی شرکت باید از آن حمایت کنند.
M: جهت بازار باید در تصمیم‌گیری‌ها در نظر گرفته شود.

سهم خوب باید تمام هفت ویژگی خود را با هم داشته باشد. سایر نکات مهم روش آقای اونیل عبارتند از:

1- از ارزش‌گذاری سهام صرف‌نظر کنید. P/E معیار خوبی برای انتخاب سهام نیست.

2- به دنبال شرکت‌هایی باشید که مدیریت شرکت سهام زیادی از آن را در اختیار داشته و بدهی شرکت پایین باشد.

3- برخلاف نظر موجود، شرکت‌هایی باید خریداری شوند که به قیمت حداکثر جدیدی دست یافته‌اند. قیمت شرکتی که به حداقل جدیدی رسیده باز هم پایین خواهد رفت.

4- مانند یک خرده‌فروش سبد خود را مدیریت کنید. سهام کم سود را فروخته و بر سهام پرسود بیفزایید.

5- راهبرد سرمایه‌گذاری خود را خودکار کنید. قیمت توقف زیان تعیین کرده و هرگز سهام را در قیمت پایین‌تر از آن نگه ندارید.

6- به جای سبدی از سهام متوسط به دنبال چند سهام برتر باشید.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *