دنیای اقتصاد- محمدامین خدابخش : در روزی که شاخص بورس افت ۴/ ۱درصدی را ثبت کرد، انتشار اولین پیشبینیهای سود ۹۹ با انحراف قابل توجه EPS یک شاخصساز از برآوردهای تحلیلی توجه بورسبازان را جلب کرد. فارغ از ناکارآمدی ابزارهای بورسی، سوال اصلی این روزها این است که مشکل اصلی بازار سهام و فقر تحلیلی در دادوستدها، نبود پیشبینی سود است یا عادت به خرید و فروش بر مبنای صف؟ در حال حاضر بهنظر میرسد سیاستگذار به جای برداشتن مانع اصلی که همانا دامنه نوسان است، به حرکت در مسیر خطا ادامه میدهد.
خطای مکرر در بورس تهران
بازار سرمایه در روز گذشته شاهد افشای اطلاعات مربوط به ارائه پیشبینی سود چند شرکت بورسی بود. آنطور که به نظر میآید راه پیشتر پیموده در بورس و فرابورس بار دیگر در حال پیمودن است و شرکتها ممکن است با ارائه گزارش نامعقول آن هم در شرایط فعلی که بازار سهام روزهای پرهیجانی را سپری میکنند، بر افزایش ابهام در تحلیلها بیفزایند. این مساله ضمن آنکه میتواند ذهنیت مخاطب عام نسبت به بازار سرمایه را با تشویش بیشتری همراه کند، در صورت همهگیر شدن در میان تعداد بیشتری از نمادها میتواند بر ابهامات موجود بیفزاید. عاملی که بدون شک بر اندک اعتماد باقی مانده به این بازار زیان وارد خواهد کرد. نکته مهم اما آن است که مشکل اصلی بورس در حال حاضر اطلاعات ناکافی همچون پیشبینی سود نیست، بلکه ایجاد صف اصلیترین دلیل هیجان در روزهای مثبت و منفی است اما سیاستگذار به جای حل معضل اصلی، به بیراهه رفته و هر روز شاهکار جدیدی خلق میکند. از ممنوعیت فروش حقوقیها گرفته تا منع الگوریتم و معاملات روزانه. این در حالی است که با وجود تمام ناکارآمدیهای ابزاری، این دامنه نوسان است که به غیرتحلیلی شدن بازار منجر شده؛ نمونه واضح این ادعا حباب ۳۰ درصدی «پالایش» با وجود نمایش NAV آن در تابلوی معاملاتی است. گویا قرار گرفتن در صف به تکنیک اصلی دادوستدها تبدیل شده است.
معاملات دومین روز دهه فجر با نقض یک ادعای قدیمی خاتمه یافت. در این روز شاخص کل بورس تهران به میزان ۴/ ۱ درصد افت کرد و به سطح یک میلیون و ۲۳۳ هزار واحد رسید. افت بیش از ۱۷ هزار واحدی نماگر اصلی بورس در روز یاد شده در حالی تحقق یافت که در سالهای گذشته یک شایعه بیاساس، صرفا بر مبنای همبستگی موقت در برخی از سالها بر باور صعودی بودن بورس در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی دامن زده بود. بررسی سابقه فعالیت بورس بهعنوان یک بازار نسبتا جوان مالی در اقتصاد کشور نشان میدهد که این بازار از بدو فعالیت تاکنون با باورها و ادعاهای نادرست و بعضا مخرب درگیر بوده و هم اکنون نیز در معرض بسیاری از آنها قرار دارد. پیچیدگیهای بازار سرمایه در ادوار گوناگون باعث شده تا تحلیل این بازار بهعنوان کلیدی برای کسب بازده از سرمایه به مسالهای دشوار تبدیل شود. نیاز به سواد مالی و داشتن تجربه به کنار، در طول این مدت سازوکارها نیز تاکنون بارها مشکلساز شدهاند و همین امر سبب شده تا بسیاری از آنها ضمن بازبینی و اصلاح هر کدام به نحو دیگری مورد استفاده قرار بگیرند.
قانونبازی در بورس
این طبیعت بازارهای مالی است که بهطور مداوم قوانین و مقررات را اصلاح کند و هر کدام را بنا بر نیاز زمان یا مختصات خود تغییر دهد، بنابر این اگر در کلیت بخواهیم به مقایسه وضعیت ایران با بازارهای مطرح بینالمللی در این زمینه بپردازیم مشکل چندانی وجود ندارد. مشکل اصلی از جایی شروع میشود که مسدود نبودن مسیر اصلاح و تغییر در بازار سرمایه به خصوص در بخش سهام بارها موجب اجرای قوانینی شده که به جای ایجاد آرامش بیشتر مشکلآفرین شدهاند. یکی از همین مشکلات که در سال جاری سر و صدای بسیاری به پا کرد و در عمل موجب عمیقتر شدن رکود در بورس و فرابورس شد، حذف معاملات یک روزه بود، بسیاری از فعالان بازار سهام که در عمل با میل کسب سود خود نقشی مهم در جهت نقدشوندگی بازار داشتند را از چرخه معاملات حذف کرد. این قانون اگرچه بعدا و پس از روشن شدن زوایای آن از دستورکار شرکت بورس خارج شد اما توانست وزنی مهم در کاهش اعتماد عمومی نسبت به بازار سرمایه ایفا کند. در این بین دستورالعملهای بسیاری نظیر سقف سرمایهگذاری مجاز در بازار سرمایه توسط صندوقهای با درآمد ثابت و افزایش سقف خرید اعتباری کارگزاریها نیز تغییر داشتند که پرداختن به آنها از حوصله این بحث خارج است. از همه اینها گذشته چند وقتی است شایعه شده که برخی در سازمان به دنبال منع شرکتهای حقوقی از فروش سهام خود هستند که در عمل بازار بودن بازار سرمایه را زیر سوال خواهد برد. دقیقا در همین جاست که باید عملکرد متولیان بازار را با نمونههای موفق خارجی مقایسه کرد. بررسی رخدادهای موجود در بازارهای مالی جهان نشان میدهد که این میزان تغییر در کمتر بازاری قابل مشاهده است. اینطور که به نظر میآید یا مسوولان معنا و اهمیت قانون در بازارهای مالی را درک نکردهاند یا معنای نظارت (regulatory) را با بازی کردن با متغیرهای تاثیرگذار همسنگ گرفتهاند.
اصرار به نا بازار
دنبال کردن ثبات قوانین و مقررات در ارکان زیر مجموعه سازمان بورس اما حکایت از آن دارد که همه قوانین به این زودیها تغییرپذیر نیستند. معضلاتی مانند دامنه نوسان که به خودی خود هیجانآفرین است و در هر دو روند صعودی و نزولی قیمت داراییها بیش واکنشی ایجاد میکند، یکی از چند سازوکاری است که طی سالهای گذشته دست نخورده مانده است. البته منظور از این گفته این نیست که میزان دامنه نوسان بدون تغییر باقی مانده است. در طول سالهای اخیر بورسبازان بارها شاهد تغییر در مقدار دامنه نوسان بودهاند. هر چه این بازه کمتر شده صفهای خرید و فروش افزایش یافته و روندها فرسایشی تر شدهاند و همین بر نگرانی فروشندگان و اشتیاق خریداران در دو روند مورد اشاره، منتهی شده است.
چرایی پافشاری بر حفظ چنین ساز و کاری تاکنون مشخص نشده است اما به گفته بسیاری از کارشناسان این محدودیت در کنار قانون خود ساخته حجم مبنا یکی از مهمترین عواملی هستند که روندهای موجود در جریان معاملات یک دارایی را فرسایشی میکنند. در حالی که در یک بازار عادی در هر کشوری عرضه و تقاضای جاری در داد و ستدهای موجود قیمت را تعیین میکند در بازار سرمایه ایران حجم مبنا سبب میشود تا وزن همه معاملات نسبتی از قیمت جاری یک دارایی در حال خرید و فروش باشد. از مضرات این دو روش بارها در مطبوعات و مصاحبههای کارشناسان سخن به میان آمده است اما تاکنون هیچگاه مشخص نشده که قانونی که نخستین روزهای حیات آن به ۲۱ سال قبل باز میگردد، همچنان مورد احترام سیاستگذاران بازارهای مالی کشور است. آیا مسوولان در بازار کوچک داخلی چیزهایی را میدانند که به عقل متخصصان و سیاستگذاران مالی در کشورهای پیشرفته نمیرسد یا تنها ترس از تغییر است؟ جواب این سوال هر چه که باشد فعلا دریای پرتلاطم بازار سرمایه را کشتیبانی دگر آمده و شنیدهها حاکی از آن است که به دنبال روی گردانی از نظر متخصصان فعال در این حوزه نیست و آن بازگشت الزام شرکتها برای انتشار پیشبینی سود است.
با توجه به مواردی که شرح داده شد کارآیی در بازار همواره تهدید شده است و این مساله سبب شده بسیاری از تئوریهای توطئه در این مورد پا بگیرد. در واقع اگر نگاهی به گفت و شنودها در جریان شبکههای اجتماعی داشته باشیم، هم در دوره رونق و هم در دوره رکود چند ماه اخیر بازار سرمایه، در مییابیم آنچه که بیش از تحلیل در طول این مدت در بازار سرمایه جریان داشته بازار شایعات و دهنبینی بوده است. بخش بزرگی از فعالان بازار سرمایه که در طول سه سال گذشته به سمت بورس جذب شدهاند، در عمل بهره چندانی از دانش مالی نداشتهاند و همین مساله باعث شده در کشاکش اخبار و نظرهای مختلف، برای ماندگاری در این بازار راهی به جز اتکا به گفتههای دیگران نداشته باشند.
اگر بخواهیم قضاوتی بیطرفانه داشته باشیم. باید بگوییم که فضای حاکم بر معاملات سهام در طول مدت یاد شده چه در زمانی که بیشتر نمادهای بازار زیر ارزش بنیادی معامله میشدند و چه در زمانی که اختلافی معنا دار با آن پیدا کردند هیچ گاه تحلیلی نبوده است. مردم عادی در بسیاری از موارد صرفا چیزی را بازتاب دادهاند که توسط توده به نگاه غالب بدل شده است. استقبال قابل توجه از نمادهای سنگین وزن بازار که به اشتباه لقب بنیادی را بودن توجه به سایر شرایط اختیار کردهاند، نیز بیش از آنکه ناشی از تحلیل باشد گواهی بود بر وجود حجم بالای نقدینگی وارد شده به بورس که در شرایط قفل شدن نمادهای کوچک در صفوف خرید راهی به جز انباشت آن در نمادهای سنگین وزن یا به قولی همان بنیادیها باقی نمیگذاشت.
بنابراین خیلی منطقی نیست که بخواهیم حال و روز این روزهای بازار را به گردن هیجان فعالان خرد بگذاریم. اگر هیجان امری مذموم باشد باید هم در روند صعودی و هم روند نزولی از آن انتقاد کرد. سیاستگذاران این بازار باید بدانند که نمیشود شیرینی صعود قیمتها را در بورس به نام خود تمام کنند. در حالی که مسوولیت افت سنگین قیمتها پس از چند ماه متوالی به گردن سرمایهگذاران خرد افتاده. حال که مدیر تحقیق و توسعه بورس تهران غالب بودن این بخش از جامعه سرمایهگذاری را دلیل وضعیت فعلی بازار معرفی میکند، بیراه نخواهد بود اگر نوک پیکان انتقاد را به سمت وضعیتی نشانه بگیریم که این شرایط را به وجود آورده است. درست است که افزایش تعداد حقیقیها بر هیجانات افزوده اما مادر این هیجانات سازوکارهای صفسازی همچون دامنه نوسان است. قبول کنیم یا نه آنچه امروز در بازارسرمایه در جریان است نه برگردن تنها مردم، بلکه ساز و کار معیوبی است که در طول چند دهه گذشته هر بار که قیمت ارز به یکباره افزایش داشته، حباب قیمت در بازار سهام آفریده است.
رویا بافی یا پیشبینی سود؟
بازار شایعه در روزهای اخیر در حال داغ شدن است. بر اساس آنچه که رئیس مستعفی سازمان بورس در آخرین روزهای سکانداری ساختمان ملاصدرا اشاره کرد، بازگشت به پیشبینی سود شرکتها مجددا از سر گرفته میشود و قرار شده از ابتدای اسفند ماه به پای ثابت افشای اطلاعات در کدال تبدیل شود. البته شرکتها نیز تا کنون معطل رسیدن موعد یاد شده نماندهاند و خود به طرز خودجوش در روز گذشته اقدام را ارائه چشمانداز خود از سال مالی پرداختهاند.
این در حالی است که این روش، یعنی ارزیابی عملکرد پیش روی شرکتها برای سال مالی پیش رو به شکلی اجباری، در هیچ کشوری معمول نیست و گزارشهایی که خود شرکتها ارائه میکنند در کنار گزارشهای مستقل کارشناسی در مورد درآمد شرکتها در عمل به ابزاری برای ارتقای جایگاه اعتماد اجتماعی و تقویت برند بدل شده است. در گزارشی که پیشتر در روزنامه «دنیای اقتصاد» تحت عنوان «تکمیل مثلث بورس ناکارآمد» در تاریخ ۲۴ دیماه منتشر شد بهطور مفصل به عیوب ارائه پیشبینی شرکتها پرداخته شده است. اما باید به خاطر خود این روش و تکرار دوباره آن بعد از وقفه سه ساله مسالهای عجیب است که به راحتی نمیتوان از پس پاسخ دادن به آن برآمد. مشخص نیست که چرا شیوهای با آن همه حاشیه که به انحراف بالای پیشبینیها از سود محقق شده انجامیده بود و راه را برای سوءاستفاده از اطلاعات نهانی هموار میکرد دوباره به کار گرفته میشود. در حال حاضر شرکتهایی مانند «فملی» درخصوص سود سال مالی جاری خود که عملا در انتهای آن قرار داریم، پیشبینیهایی ارائه دادهاند که چندان با منطق حسابداری و عملیاتی شرکتها جور در نمیآید. ملی مس ایران در حالی برای انتهای سال جاری وعده تحقق سود ۱۰۰ تومانی داده که بنا بر گزارش اجماع تحلیلگران سود سال جاری شرکت با توجه به قیمت دلار و واقعیات در جریان در بازارهای جهانی در حدود ۱۷۷ تومان خواهد بود. این مساله درست است که شرکتهای کوچک بازار سرمایه جذابیت چندانی برای شرکتهای مشاور سرمایهگذاری و مدیریت سرمایهها ندارند. از این جهت احتمال ارزیابی مستقل آنها امری بعید به نظر میرسد و در حالی که مدافعان افشای سود یکی از دلایل استفاده دوباره از گزارش پیشبینی سود را شفافتر شدن وضعیت مالی شرکتهای کوچک میدانند، مشخص نیست که چرا شرکتهای بزرگ بازار باید با گردن نهادن بر این تصمیم عجیب در جهت ایجاد نوسانهای بالقوه مهم در بازار سرمایه گام بردارند. با توجه به اینکه شاخص کل، اثر تغییرات قیمت را بهطور مضاعف محاسبه میکند و از این بابت نسبت به حالت واقعی انحراف دارد، این مساله میتواند منجر به نوسان بیشتر در بازار سرمایه و افزایش عدم اطمینان در بازار یاد شده باشد.
دنیایاقتصاد : در حالی نیمه نخست سال ۹۹ با رشد ۲۱۱ درصدی شاخص سهام به پایان رسید که تا اینجای کار نیمه دوم بورس با افت بیش از ۲۲ درصدی این نماگر دنبال شده است. در نظرسنجی «دنیایاقتصاد» نیز که دوم اردیبهشت ماه سالجاری تحت عنوان «۹ پرسش درباره بورس ۹۹» منتشر شد، بیش از ۶۸ درصد از کارشناسان پیشبینی کرده بودند شاهد عملکرد بهتری از بورس تهران در نیمه اول سال ۹۹ باشیم. در این میان بررسیها که بازدهی شاخص کل در دو نیمه معاملاتی طی ۲۰ سال گذشته نشان میدهد در اکثر سالها، بازار سهام در نیمه نخست سال عملکرد بهتری از ۶ ماه دوم داشته است.
بهطوری که طی ۲۰ سال گذشته، ۱۳ سال شاهد ثبت بازدهی به مراتب بیشتر شاخص کل نسبت به نیمه دوم سال بودیم. اما دلیل این موضوع چیست؟ کارشناسان دلایل زیادی را برای این نوع رفتار برمیشمرند. دلایلی که برخی رفتاری و برخی بنیادی است. در میان دلایل بنیادی، تحلیلگران بر این اعتقادند که در بیشتر سالها نرخ ارز در نیمه نخست سال رشد بیشتری را تجربه کرده و در نیمه دوم به دلیل تنظیم بودجه دولت شاهد کنترل بیشتر نرخ ارز هستیم. این موضوع حتی اگر اتفاق هم نیفتد به دلیل تجربه تاریخی موجود، سبب افزایش احتیاط معاملهگران بورسی میشود. دومین عاملی که سبب ثبت عملکرد بهتر بورس در ۶ ماهه ابتدایی هر سال میشود به بازارهای جهانی بازمیگردد. نیاز به تکرار نیست که بیش از ۶۰ درصد از ارزش بازار سهام در اختیار شرکتهای کامودیتیمحور است که اثر بالایی از قیمتهای جهانی کالاها میپذیرند. در این راستا عموما در فصل تابستان مصرف بنزین و سایر مشتقات نفتی افزایش پیدا میکند. ضمن آنکه با توجه به موج گرما بر ساختوسازها نیز افزوده میشود. مصرف محصولاتی مانند اوره نیز به دلیل فصل کشت و زرع افزایش مییابد. از این رو بازارهای جهانی در تابستان شاهد بهبود وضعیت هستند. این شرایط سبب میشود تا در نیمه نخست سال شاهد عملکرد بهتر شرکتهای کالامحور و در نتیجه وزن بالای این شرکتها اثر مثبت بر شاخص کل باشیم.
اما عامل دیگری سبب میشود بورس در ۶ ماهه دوم سال بهویژه فصل پایانی عملکرد ضعیفتری نسبت به نیمه نخست ثبت کند، افزایش عرضه از سوی بزرگان حقوقی است. سهامداران عمدهای که به دلیل تامین نقدینگی برای پرداخت حقوق، عیدی و بعضا سنوات پایان سال کارمندان خود به اجبار بخشی از سهام خود را نقد میکنند و این موضوع سبب تحمیل فشار بر قیمت سهمها و در نتیجه شاخص کل میشود. این رفتار اما تنها مختص حقوقیها نیست. اشخاص حقیقی نیز در پایان سال عموما بخشی از پرتفوی خود را نقد میکنند که از یک سو به دلیل نیاز به نقدینگی و از سوی دیگر جنبه احتیاطی دارد. به توجه به تعطیلات سال نو، سهامداران اثر رخدادهای غیرمترقبه را نیز در نظر میگیرند و ترجیح میدهند ریسک چندانی را متحمل نشوند. همه این عوامل سبب میشود تا بهطور سنتی شاهد بهار و تابستان پررونقتری نسبت به پاییز و زمستان برای بورسبازان باشیم.
پارامترهای تاثیرگذار
حسن برادران هاشمی/ کارشناس بازار سهام:
بررسی روند بازار سرمایه معمولا از دو منظر تحلیل بنیادی و تکنیکال مورد ارزیابی قرار میگیرد که در هر کدام از دو روش فوق دلایل روندهای مثبت و منفی مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار میگیرند اما نوع دیگری از بررسی روندها نیز تحلیل از نظر بازههای زمانی است که البته میتواند در قالب تحلیل تکنیکال یا بنیادی نیز مورد ارزیابی قرار گیرد. در بازار سهام ایران بهطور سنتی همواره زمانهای خاص مورد توجه قرار داشتهاند. مثل فرارسیدن ماه رمضان که برای چند سال متوالی در این ماه صنایع گروه قندی مورد توجه قرار داشتند که البته در چند سال اخیر این مورد تا حدی کمرنگ شده است یا فرا رسیدن ماه محرم که برخی از اهالی بازار بهطور سنتی به روند منفی در آن اعتقاد داشتند. از دیگر تحلیلهای زمانی میتوان به چرخههای ریاست جمهوری اشاره کرد که 6 ماه پایانی دورههای ریاست جمهوری را شامل میشود اما یکی از مهمترین دورههای زمانی مورد نظر فعالان بازار دورههای فصلی و 6 ماه هر سال است. بررسی نمودار بلندمدت شاخص حاکی از آن است که معمولا در نیمه اول سال شاخص در وضعیت بهتری به سر میبرد که در ادامه به برخی از این دلایل اشاره خواهد شد. سال مالی بیشتر شرکتهای بورسی منطبق بر سال شمسی است بنابراین گزارش عملکرد یکساله شرکتها در بهار هر سال منتشر میشود و با توجه به اینکه معمولا شرکتها در گزارشهای میاندوره سود را محافظهکارانه اعلام میکنند، گزارش فعالیت نهایی غالبا بهتر از میانگین گزارشهای قبلی است بنابراین انتشار گزارشهای یکساله در بهار هر سال یکی از دلایل توجه بیشتر به بازار سرمایه است. همچنین با توجه به اینکه شرکتها حداکثر چهارماه پس از پایان سال مالی باید مجمع عمومی سالانه برگزار کنند تابستان هر سال شاهد ترافیک برگزاری مجامع هستیم. برگزاری مجامع معمولا یکی از دلایل داغ شدن بازار بورس در تابستان هر سال است. از طرف دیگر با توجه به اینکه فرمول شاخص کل به گونهای است که سود تقسیمی مجامع نیز در شاخص لحاظ و قیمت بازگشایی بعد از مجمع با کسر کردن سود تقسیمی ثبت میشود از این رو ممکن است نمادی بعد از بازگشایی با قیمت کمتر از قبل از مجمع بازشود اما با لحاظ کردن سود تقسیمی وضعیت نماد مثبت نشان داده شود که در شاخص نیز اثر مثبت خواهد داشت. در واقع شاخص کنونی شاخص بازده نقدی است که ترکیبی از قیمت سهم و سود مجامع است به همین دلیل بخشی از روند شاخص کل در تابستان در واقع سود مجامع است که موجب متورم شدن نمودار شاخص میشود. موارد گفته شده از مهمترین دلایل روند بهتر بودن نمودار شاخص کل در نیمه اول هر سال است. همچنین شروع پاییز بهطور سنتی با کم شدن تب بازار و کاهش حجم معاملات همراه است با اینکه بررسی چرخههای زمانی بهویژه تحلیل نیمه اول و دوم سال میتواند برای بررسی کل بازار مهم باشد. اما باید توجه داشت هرگز نمیتواند بهعنوان یک پارامتر برای هرسال یا بازه زمانی مورد نظر ثابت فرض شود زیرا شرایط و متغیرهای متعددی بر بازار اثرگذار است که میتواند دوره زمانی مورد بررسی را کاملا متمایز از دورههای مشابه در سالهای گذشته کند. بر این اساس در برخی سالها نیز نیمه دوم سال، شاخص بورس وضعیت بهتری نسبت به نیمه اول سال داشته که ناشی از متغیرهای مختلف آن سال بوده است.
تامین مالی شرکتها در نیمه دوم سال
مهدی افنانی/ کارشناس بازار سهام:
تحلیل چرخههای زمانی نشان میدهد از نظر تقویمی و تاریخی پارامترهای مختلفی باعث شده تا بازار سرمایه در نیمه اول سال شرایط مطلوب تری نسبت به 6 ماه دوم سال را تجربه کند. یکی از عوامل تاثیرگذار بر این اتفاق بودجه کشور است. دولت اواخر هر سال بودجه سال بعد را تدوین میکند و از آنجا که معمولا بودجه دستخوش تغییرات بنیادی میشود سرمایهگذارها دچار تردید شده و به تبع آن تقاضا کاهش یابد. بر همین اساس تا تعیین تکلیف نهایی بودجه توسط مجلس شرکتهای بورسی صرفا بازه زمانی 6 ماه اول سال را میتوانند برنامهریزی کنند. یکی از موارد مهم دیگری که روند شاخص در 6 ماه ابتدای سال را متفاوت از 6 ماه دوم سال رقم میزند، زمان ارائه گزارش شرکت هاست بهطوری که معمولا پیامد تاثیر گزارشها در نیمه اول سال قابل مشهود است. بهعنوان مثال با فرض رشد قیمت «اوره» اگرچه این رشد در 6 ماه اول سال پیشخور شده اما از آنجا که گزارش شرکتها در پایان سال و همزمان با آغاز سال میلادی همراه میشود، یعنی زمانی که قیمتها هنوز به ثبات نرسیده با افزایش تقاضا در نیمه اول سال روبهرو میشویم. شرکتها با نزدیک شدن به پایان سال از بازار سرمایه تامین مالی میکنند. در این روش شرکتها برای تامین مالی دست به دامن نقد کردن پروژهها با افزایش فروش سهام میشوند اتفاقی که از نظر بنیادی توجیه منطقی ندارد. وضعیت بازار سرمایه 99 بسیار متفاوت از سالهای گذشته است. بررسی روند شاخص از ابتدای سال تا بهمن ماه نیز نشان میدهد با وجود پارامترهای مختلف عدد شاخص از یک میلیون و 100 هزار واحد تا یک میلیون و 500 هزار واحد در نوسان باشد. نرخ دلار، نگرانیها از آینده مسائل سیاست داخلی وخارجی کشور و بلاتکلیفی بودجه 1400 از عوامل مهمی است که باعث شده سرمایهگذاران نتوانند برنامهریزی دقیقی داشته باشند. بهطوری که بهرغم پیشبینیها «فملی» اولین بودجه خود را محتاطانه و پایینتر از حد معمول ارائه کرد این احتیاط به همه بازار سرایت کرده و همه سرمایهگذاران بر همین اساس برنامهریزی میکنند. شرایط بازار تا آخر سال نوسانی خواهد ماند تا تکلیف متغیرهای اقتصادی مشخص شود.
حمیدرضا فرهادی- دکترای مدیریت مالی و مدیرعامل صندوق پژوهش و فناوری سلامت ثامن
نظریه بازیها (Game Theory) یک ابزار کارآمد برای اقتصاددانان و نظریهپردازان حوزههای رفتارشناسی اقتصاد است. در واقع نویمن (Neumann) بهعنوان طراح این نظریه به کمک مدلهای ریاضی به تحلیل روشهای همکاری و تعامل افراد، مبتنی بر تصمیمگیری منطقی و هوشمندانه آنها میپردازد. یکی از جالب توجهترین مثالهای تئوری بازیها «معمای زندانی» یا به تعبیری «دوراهی زندانی» (Prisoners Dilemma) است.
برای شرح این معما بهطور خلاصه فرض کنید دو نفر از اعضای یک گروه تبهکار دستگیر شده و جهت بازرسی، هر کدام از آنها در اتاقهای جداگانه بهصورت انفرادی (پیشفرض اول) محبوس شدهاند. بهعنوان پیش فرض دوم اینطور در نظر بگیرید که شواهد کافی جهت محکومیت هیچ کدام موجود نیست. با توجه به موارد مطرح شده در صورت عدم اعتراف آنها محکومیت جزئی برای هرکدام از آنها در نظر گرفته خواهد شد (مثلا یک سال حبس). حال تصور کنید بازپرس در حین مذاکره با هرکدام (بهصورت جداگانه) به آنها پیشنهاد دهد که اگر به جرم همکار خود شهادت دهد در محکومیت فرد اعترافکننده تخفیف قائل خواهد شد. با توجه به اینکه مشخصا هیچ کدام علیه خود شهادت نخواهند داد یکی از سناریوهای ذیل اتفاق خواهد افتاد که حکم متناظر با هر سناریو نیز مشخص شده است.
سناریوی اول: هر دونفر علیه یکدیگر شهادت دهند. در این صورت هر نفر به ۵ سال حبس محکوم خواهد شد.
سناریوی دوم: یک نفر علیه دیگری شهادت دهد و آن فرد دیگر هیچ شهادتی ندهد. در این حالت اعترافکننده آزاد خواهد شد و فرد دیگر به ۲۰ سال حبس محکوم میشود.
سناریوی سوم: هیچکدام هیچ شهادتی ندهد. در این صورت هر نفر به یک سال حبس محکوم خواهد شد.
شاید در نگاه اول منطقی به نظر برسد که سناریوی سوم اتفاق بیفتد و هردو نفر انتخابشان حداقل حبس باشد. اما نکته جالب اینجاست که در واقعیت سناریوی اول به وقوع میپیوندد. آری درست است! چه در واقعیت و چه در تئوری در چنین شرایطی هردوی آنها هم به خود و هم به دیگری آسیب میرسانند! هرکدام از افراد از هراس اینکه در معرض حبس سنگینتری قرار نگیرد گزینه عدم اعتراف (سناریوی سوم) را انتخاب نمیکنند و با این انتخاب شانس حداقل حبس را از خود و دیگری میگیرند.
اساسا به این شرایط که موفقیت یا بهتر بگوییم منافع یک نفر در گروی تصمیمهایی است که دیگران انتخاب میکنند، موقعیت راهبردی میگویند. این تضارب منافع به شیوه اعجاب برانگیزی روی رفتار، تصمیم و راهبردهای انتخابی افراد تصمیم میگذارد.
وضعیت این روزهای سهامداران بازار سرمایه مصداق عینی معمای زندانی است. سهامداران از یکسو میدانند که اگر رفتار تودهوار (Herd Behavior) از سوی آنها رخ ندهد دیگر خبری از صفهای فروش چند میلیونی نخواهد بود و بالطبع هیچکدام از سرمایهگذاران دچار زیانهای سنگین نخواهند شد، اما از سوی دیگر بر این نکته واقف هستند که اگر این رفتار گلهای هیجانی توسط دیگر سهامداران اتفاق بیفتد و آنها دست روی دست گذاشته و در این رفتار هیجانی آنها را همراهی نکنند، پشت در صفهای فروش خواهند ماند تا چشم برهم بزنند قسمت قابل توجهی از سرمایه خود را از دست خواهند داد. لذا این سهامداران با علم به اینکه این رفتار به خودی خود آنها را دچار خسران خواهد کرد اما همچون فرد متهم در معمای زندانی گزینهای را انتخاب میکند که هم به خود و هم به دیگران آسیب جدی وارد میکند. نکته حائز اهمیت اینکه در تداوم این بازی هر بازیگر هرچقدر اصرار دیگر بازیگران بر انتخاب سیاست قبلی را بیشتر لمس کند، میزان زیان بالقوهای که حاضر است به خود وارد کند بیشتر میشود و در نتیجه بازی در نقطه بالاتری به اصطلاح به تعادل میرسد.
البته باید توجه داشت که معمای زندانی برای حالتی مصداق داردکه بازی مجموع صفر(Zero- Sum Game) در نظر گرفته میشود. یعنی ایجاد منفعت برای هر نفر دقیقا معادل همان میزان زیان به بازیگران دیگر خواهد بود. در حالت کلی از آنجا که در بازار سرمایه قسمتی از سودهای حاصل شده از محل سودآوری شرکتها و ایجاد ارزش افزوده است لذا سودآوری در خرید و فروش سهام در بورس مشمول بازی مجموع صفر نخواهد بود، اما از آنجا که در بازههای زمانی کوتاهمدت عموما در سودسازی، عملیات و ایجاد ارزش افزوده تغییر قابل توجهی حاصل نمیشود و به اصطلاح ارزندگی خاصی در سهام شرکت ایجاد نمیشود، لذا سود و زیان حاصل شده از محل خرید و فروش سهام شرکتها در بازار سرمایه میتواند با کمی اغماض مشمول بازی مجموع صفر در نظر گرفته شود. در معمای زندانی به دلیل تفاوت فاحش بین دوران محکومیت در سناریوهای مختلف (۱، ۵ و ۲۰ سال) احتمال اصرار هریک از بازیگران بر تداوم راهبرد انتخابی خود مبنی بر تحمیل زیان بر خود و دیگران زیاد است. در صورتی که مثلا در سناریوی دوم که تنها یک نفر علیه دیگری شهادت میدهد و دیگری هیچ شهادتی نمیدهد، اگر میزان محکومیت از ۲۰ سال به ۶ سال کاهش یابد، در آن صورت با وجود آنکه همچنان نقطه تعادل یا تعادل نش (Nash Equilibrium) همان سناریوی اول خواهد بود اما تکرار بازی و افزایش تعداد بازیگران و متناسب با تفاوت در میزان ریسکپذیری و ریسکگریزی افراد میتواند باعث جابهجایی تعادل بازی شود.
مصداق عینی این حالت را نیز در معاملات این روزهای بورس به وضوح میتوان دید. متاسفانه به دلیل سر زدن رفتار هیجانی بسیار زیاد به ویژه بین سهامداران حقیقی تازه وارد (که با توجه به افزایش قابل توجه تعداد آنها دیگر بازیگران منفعلی نیز به شمار نیامده و در بررسی تحلیلگران بهعنوان یکی از معیارهای تاثیرگذار لحاظ میشوند) و همچنین تمایل بعضی از بازارگردانان به کسب سود از طریق نوسانگیری در خرید و فروش سهام، فاصله بین زیانهای احتمالی زیاد شده است.
مشخصا این اتفاق ناخوشایند دو پیامد عمده خواهد داشت: اول اینکه به دلیل ایجاد صفهای فروش سنگین و به تبع آن ریزش قیمت قابل توجه سهم، تعداد افرادی که در این بازی مشارکت میکنند بیشتر شده که این نیز به مثابه قضیه مرغ و تخممرغ همچنان هزینه فرصت را بهصورت تصاعدی بالا خواهد برد.
پیامد دوم اینکه بازیگران قبلی نیز به دلیل ایجاد شواهد کافی برای افزایش هزینه فرصت ایجاد شده متقاعد میشوند که راهبرد آسیب رساندن به خود و دیگران انتخاب درستی بوده است و پافشاری حداکثری بر تداوم این سیاست را در دستور کار خود قرار میدهند. نتیجه مشخص است، ریزش مداوم قیمت سهام و سقوط شاخص تا حدی که مرزهای حمایتی تکنیکالیستها در فاصلههای زمانی کوتاهمدت بارها و بارها شکسته میشود و بازاری که مدتهاست رخت سبزرنگ بر تن نکرده است.
حال باید بپرسید راه چاره چیست؟ چطور میتوان سهامداران را به رفتار به دور از هیجان و ایجاد ثبات در بازار ترغیب کرد؟ قبل از پاسخ به این پرسش باید بگویم بهتر بود قبل از آنکه پای توده مردم که کمترین تجربهای در زمینه معاملات سهام بورسی نداشتند را به میدان خرید و فروش سهام در بازار سرمایه باز میکردند قواعد بازی در این میدان را به خوبی به آنها گوشزد میکردند. فرش قرمزی که آن روزها پیش پای این افراد پهن شد، این روزها به سبدهای قرمز رنگ آنها منتهی شده است.
درست است که تجربه بزرگترین دانشگاه است اما یادمان نرود کسب بعضی تجربهها میتواند منجر به آسیبهای جدی شود که التیام دردهای آن تا سالهای سال به طول میانجامد. تبعات منفی بیاعتمادی مفرطی که امروزه بر قسمت قابل توجهی از سهامداران بورسی سایه افکنده سالیان سال برجا خواهد ماند.
دنیای اقتصاد
محتوای آکار
دنیای اقتصاد : بورس از مسیر صعودی خود دست کشید و دیروز بار دیگر با افت شاخص همراه شد. افت شاخصی که به قول برخی از سهامداران فعال در شبکههای اجتماعی کمکم در حال تبدیلشدن به اتفاقی عادی است. اما در چنین فضایی رسانههای خارج از کشور و اکانتهای بینام و نشانی که منتظر گرفتن ماهی از آب گلآلود هستند، دیروز سعی میکردند که با نوشتههایشان در شبکههای اجتماعی توییتر و پستهایشان در اینستاگرام توجه مردم را به این موضوع جلب کنند که مسوولان دولتی در حال تناقضگویی هستند.
آنها همچنین با اشاره به صحبتهای مطرحشده هفتههای گذشته وزیر اقتصاد و معاونان اقتصادی دولت دوازدهم این پرسش را مطرح میکردند که بورس مثبت و در ریل، چه شد. هرچند که بورس همیشه مثبت نیست و نوسان جزئی جداییناپذیر از بازار سرمایه است اما صحبتهای مسوولان در راستای مثبت نگهداشتن بورس و رشد شاخص و همچنین وعدههای دادهشده در این حوزه تمام نگاهها را معطوف به این حوزه کرده است و در نتیجه اکثر افراد انتظار دارند که بورس همیشه و هر روز مثبت و سبزپوش باشد. در چنین فضایی خیلی از افراد برای جذب دنبالکننده و بیشتر دیدهشدن در شبکههای اجتماعی سعی میکنند بورس را به مسائل مختلفی گره بزنند. برای مثال در روزهای گذشته خیلی از افراد مثبتشدن بورس را به تغییر رئیس سازمان بورس، ۲۲بهمن و نزدیکبودن انتخابات ۱۴۰۰ ربط داده بودند. دیروز که بورس با افت شاخص همراه بود در نقطه مقابل تمام صحبتهای این افراد که دیروز بهطور مفصل در این ستون درباره آن نوشتیم، برخی از افراد به سهامداران خرد این توصیه را میکردند که اسیر این فضای احساسی که افراد زیادی با قصد و غرض بورس را به مقاصد مدنظر خود گره میزنند، نشوند و چشمانشان را به روی چنین تحلیلهایی ببندند. آنها درباره این موضوع مینوشتند که بارها به سهامداران خرد توصیه کردهاند که بالا و پایینشدن شاخص در ذات بورس است اما از طرفی بهخاطر فضای ایجادشده در کشور که توجههای زیادی را معطوف بازار سرمایه کرده، بورس مثل گروگانی شده است که هرکسی میخواهد از آن در جهت اهداف خود بهرهبرداری کند و اینطور به سهامداران القا شده است که شاخص بورس همیشه مثبت و در حال رشد است. یکی دیگر از نکاتی که در این مساله خودش را نشان میدهد این است که افرادی که چنین مسائلی را مطرح میکنند دنبالکنندههای زیادی در شبکهاجتماعی توییتر ندارند و نوشتههایشان کمتر دیده میشود یا همه کانالهای تلگرام در حوزه بورس که امسال و با رونق این حوزه در میان مردم شروع بهکار کردند، نوشتههای آنها را پوشش نمیدهند. از دیگر موضوعات قابلتوجه، توییت احسان دشتیانه، عضو هیاتمدیره ذوبآهن اصفهان در صفحه شخصی خود بود. او نوشت: «اعضای کمیسیون صنایع مجلس بعد از شنیدن توضیحات رئیس سازمان بورس و معاون معدنی وزارت صمت تصویب طرح فولاد را به بعدازنظر و اصلاحات کارشناسی این دو موکول کردهاند. دود سفید برخاسته از این جلسه امید احیای بازار سرمایه را زنده میکند.» افراد زیادی در این شبکه اجتماعی در قسمت نظرات نوشته دشتیانه برای او مطالبی نوشتند. آنها از این نوشتند که مهم جلسههای روزانه و جلوی دوربین نیست. در نوشتههایشان ادعا کردند که این توییت سیگنال خرید به سهامداران است و به این موضوع اشاره کردند که جلسه و صحبت هیچ ارزشی ندارد و در عمل باید اتفاقی برای این بازار بیفتد. از توییتهای پربازدید و پرواکنش دیروز هم نوشته حمید آذرمند، کارشناسارشد بانکمرکزی بود. او در صفحه شخصی خود در توییتر نوشت: «بسته مالی کمک به خودروسازان، مشروط به واگذاری اموال مازاد، اصلاح پورتفو، اصلاح قیمتگذاری، تامین مالی زنجیرهای و افزایش عمق تولید داخل است.» او در پاسخ به انتقادهایی که در قسمت نظرات فعالان و چهرههای اقتصادی برایش مطالبی نوشته بودند، بیان کرد که شرکتها متعهد به برنامههای زمانبندی هستند و تامین مالی هم مشروط به انجام تعهدات است. اصلاح باید از یکجایی شروع میشد. او همچنین در پاسخ به داود سوری، اقتصاددان نوشت که «سیاست جدید همه مشکلات را حل نخواهد کرد ولی گام اصلاحی مفیدی است. سیاست جدید نقاط قوتی دارد از قبیل اصلاح رانت ناشی از قیمتگذاری، کاهش هزینهتولید، تغییر شیوه تامین مالی و امثال آن.»
عماد مدیرزاده
تحلیلگر اقتصاد
انتشار EPS توسط شرکتها چندان منطقی نیست اما اگر اصرار به اینکار است، برای افزایش دقت در فروض، سهامداران عمده ملزم شوند در صورتیکه EPS واقعی شرکت بیش از ۲۰درصد از میزان پیشبینی انحراف داشت، مابهالتفاوت آن با محدوده ۲۰درصد ضربدر تعداد سهام خود را بین سهامداران خرد تقسیم کنند.
الهه ظفری / کارشناس بازار سرمایه
شرکتهای تامین سرمایه از اصلیترین واسطههای بازار مالی کشور به حساب میآیند که شناسایی درآمد آنها معمولا از شش سرفصل اصلی، درآمد حاصل از سرمایهگذاری، درآمد حاصل از سود بانکی و مدیریت وجوه نقد، درآمد حاصل از ارائه خدمات مشاور مالی، درآمد حاصل از صندوقهای سرمایهگذاری، درآمد حاصل از خدمات بازارگردانی و سود اوراق و در نهایت درآمد حاصل از تعهد پذیرهنویسی و تعهد خرید سهام، شناسایی میشود.
بهطور کلی در این صنعت بیشترین درآمد محقق این شرکتها از محل خدمات بازارگردانی و سود اوراق است. پس از آن درآمد تعهد پذیرهنویسی و تعهد خرید سهام قرار میگیرد. طی یک سال جاری به دلیل بهبود وضعیت بورس این شرکتها از محل درآمد صندوقهای سرمایهگذاری و درآمد سرمایهگذاری نیز رشد قابلتوجهی را محقق کردهاند. از نظر ترکیب صندوقهای تحت مدیریت این شرکتها، به ترتیب صندوقهای درآمد ثابت ۷۶درصد، سهامی ۱۶ درصد و بازارگردانی ۶ درصد از وزن کل را تشکیل میدهند. تامین سرمایه امید و لوتوس پارسیان هرکدام مدیریت یک صندوق مبتنی بر سکه طلا را نیز در اختیار دارند. بین تامین سرمایههایی که افشای صورتهای مالی در کدال را داشتهاند به ترتیب بیشترین سهم بازار از مجموع خدمات ارائه شده متعلق به تمدن، لوتوس و نوین بوده است.
تامین سرمایه امید
طی ۹ ماهه سال جاری تامین سرمایه امید در چهار ماه اول ۱۳۹۹، درآمد قابل توجهی را از محل سرمایهگذاریها شناسایی کرده است بهطوری که حدود ۸۰ درصد از کل درآمدهای شرکت از این محل محقق شده است؛ اما روند درآمدزایی از این محل طی مرداد تا آبان کاهش قابل توجهی پیدا کرده است؛ هرچند مجددا در آذر ماه به میزان کمی افزایش داشته است. این تغییرات شدید در روند درآمدزایی شرکت بهعنوان یک فاکتور منفی برآورد میشود. سهم امید از مجموع صندوقهای سهامی تحت مدیریت تامین سرمایهها در صندوقهای سهامی ۸/ ۴ درصد، در صندوقهای مختلط ۴درصد و از صندوقهای درآمد ثابت ۲درصد است.
حدود ۵۰ درصد از درآمد تامین سرمایه امین از محل خدمات بازارگردانی و سود اوراق است، در رتبه بعدی درآمد حاصل از سرمایهگذاریها با ۲۴ درصد از وزن کل قرار گرفته است. روند شناسایی درآمد در این شرکت روند باثبات و متعادلی را طی کرده است. سهم امین از مجموع صندوقهای سهامی تحت مدیریت تامین سرمایهها در صندوقهای سهامی ۵/ ۱ درصد و از صندوقهای درآمد ثابت ۵درصد است. از نظر بازده حقوق صاحبان سهام، امین، پایینترین نسبت از متوسط صنعت را داشته است.
تامین سرمایه تمدن
تامین سرمایه تمدن ۵۵درصد از درآمد خود را از محل صندوقهای سرمایهگذاری شناسایی کرده است که با توجه به صندوقهای تحت مدیریت این شرکت معقول بوده است. درآمد حاصل از سرمایهگذاری و درآمد حاصل از خدمات بازارگردانی و سود اوراق با وزنی حدود ۱۹ درصد از کل در یک رتبه قرار میگیرند. این شرکت از ابتدای سال تا آبان روند باثباتی در شناسایی درآمدها داشته است اما درآذر ماه رشد قابل توجهی از محل صندوقهای سرمایهگذاری شناسایی کرده است. سهم تمدن از مجموع صندوقهای سهامی تحت مدیریت تامین سرمایهها در صندوقهای سهامی ۳۰ درصد، در صندوقهای مختلط ۳۵درصد و از صندوقهای درآمد ثابت ۲۵درصد بوده است.
لوتوس پارسیان
۶۰درصد از درآمد لوتوس پارسیان از محل درآمد حاصل از خدمات بازارگردانی و سود اوراق است. درآمد حاصل از پذیرهنویسی و تعهد خرید سهام هر کدام با حدود ۱۵ درصد وزن از کل در رتبه بعدی قرار میگیرند. در مجموع روند شناسایی درآمد این شرکت با ثبات بیشتری بوده است که بیانگر ریسک کمتر در روند شناسایی درآمدهای شرکت است. سهم لوتوس از مجموع صندوقهای سهامی تحت مدیریت تامین سرمایهها در صندوقهای سهامی ۶/ ۲۹ درصد، در صندوقهای مختلط ۳۷درصد و از صندوقهای درآمد ثابت ۲۳درصد است.
تامین سرمایه نوین
در تامین سرمایه نوین بیشترین درآمد شناسایی شده با ۳۶ درصد وزن حاصل از سرمایهگذاریها بوده است. در رتبه بعدی درآمد حاصل از سود بانکی و مدیریت وجوه با ۲۷ درصد وزن قرار دارد که هرچند محل پایداری برای شناسایی درآمد است اما با فعالیت اصلی این نهاد مالی همخوانی ندارد. سهم نوین از مجموع صندوقهای سهامی تحت مدیریت تامین سرمایهها در صندوقهای سهامی ۴/ ۳ درصد، در صندوقهای مختلط ۱۹درصد و از صندوقهای درآمد ثابت ۱۳درصد است.
تامین سرمایه بانک ملت
در تامین سرمایه بانک ملت ۷۰ درصد از درآمد شناساییشده از محل خدمات بازارگردانی و سود اوراق بوده است. روند باثبات و قابل توجه شناسایی درآمد از این محل در تملت قابل توجه و قابل اتکا است. در رتبه بعدی درآمد حاصل از صندوقهای سرمایهگذاری قرار دارد. روند شناسایی درآمد در این تامین سرمایه بهطور کلی بسیار باثبات و کمریسک است. سهم ملت از مجموع صندوقهای سهامی تحت مدیریت تامین سرمایهها در صندوقهای سهامی ۶ درصد و از صندوقهای درآمد ثابت نیز ۶درصد است.
همچنین روند شناسایی درآمد سرمایهگذاری توسط شرکتهای تامین سرمایه تحت تاثیر رویه حسابداری هر شرکت میتواند متفاوت باشد. به همین دلیل در پایان سال مالی این شرکتها میتوانیم انتظار شناسایی درآمد قابل توجهی از محل سرمایهگذاریها در شرکتهایی را داشته باشیم که از این محل طی سال شناسایی درآمدی نداشتهاند. همچنین بهترین محل درآمد برای تامین سرمایهها از فعالیتهای تامین مالیمحور است که قابل تکرار و باثبات باشند چرا که درآمد حاصل از سرمایهگذاریها و صندوقهای سرمایهگذاری بسته به رونق یا رکود بازار بسیار متغیر است.
*توجه: دو صندوق «واسطهگری مالی یکم» تحت مدیریت تامین سرمایه بانک مسکن و «پالایشی یکم» تحت مدیریت تامین سرمایه نوین در محاسبه فوق لحاظ نشدهاند.
دنیای اقتصاد
بدون دیدگاه